25مهر
سلام جیگر طلا الان که دارم این پست را میذارم تو خوابی و ساعت حدود 12 ظهره.دیشب ساعت 10 راه افتادیم به سمت تهران و ساعت 2 رسیدیم. صبح ساعت 8 بیدار شدی و از اینکه اسباب بازیهاتو میدید کلی ذوق میکردی واسه همین دیگه نخوابیدی و نذاشتی منم بخوابم.اما بالاخره ساعت 11 به سختی خوابوندمت .همش پشت سرم میامدی و نق و نوق میکردی.اصلا هم صبحانه نخوردی. مامی با ما نیامد و موند اراک. ضمنا 14 امین مرواریدت هم بیرون اومد و تو شدی رادین 14 دندونه.... به نشانی:دندان نیش بالا سمت راست راستی من و تو دوباره سرما خوردیم.الانم از بس سرفه کردم داشتم خفه میشدم.شربت دیفن هیدرامین هم اثری نداشت. تو این چند روزه که اراک بودیم .م...